«هرکس که بر سرش زده با عشق سر کند
باید هوای داشتن دردسر کند
اصلا چگونه شمع در این گوشه ی اتاق
شب را بدون صحبت پروانه سر کند
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
افتاده اند در بغل هم دو سوخته
دیگر کسی نمانده کسی را خبر کند
باید هرآنکسی که پی وصل میرود
تا مرز سوختن بتواند خطر کند
از دست این فراق مجال فرار نیست
سوگند خورده است که مرا خونجگر کند
شب آمده است و باز زلیخا نشسته است
شاید دوباره یوسف از اینجا گذر کند
باشد به التماس زلیخا محل نده
پس لااقل بگو که چه خاکی به سر کند
هر آنچه داده ام دو برابر گرفته ام
آنکس ضرر نکرد که اینجا ضرر کند
با آنکه ذره را به نظر آفتاب کرد
باد سبا بگو که به ما هم نظر کند
چشمی که سالهاست نگاهش به دست توست
کورش کند نگاه به دست دگر کند
حتی خراش نیز به مولا نمیرسد
وقتی بناست فاطمه سینه سپر کند
باید از این به بعد علی بین گریه اش
فکری برای خنده ی آن چل نفر کند
در را بهم زدند بهم ریخت زندگیش
از این به بعد با چه دلی رو به در کند....»
"شاعر: علی اکبر لطیفیان"
*** السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)***
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .